×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
false
false

گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی بیداردز- توجه به سرمایه‌هایی که داریم شرط اول است برای انباشت و افزایش سرمایه‌های شهرمان. غفلت از داشته‌های‌مان سبب می‌شود که توانایی استفاده از دیگر سرمایه‌ها را هم نداشته باشیم.

شهر ما دزفول، سرشار از سرمایه‌های مادی و معنوی است. از جملۀ سرمایه‌های معنوی شهر، نخبگانی است که گمنامانه مشغول فعالیت در حوزه‌های تخصصیِ خود هستند. غفلت از این سرمایه‌هاست که سبب شده شهر ما در جایگاهی که باید باشد، نباشد.

استاد وحدت‌خواه از جملۀ نخبگانی است که در زمینۀ معارف قرآنی سال‌هاست به فعالیت جدی می‌پردازد. در گفتگوی پیش رو سعی داشته‌ایم گامی جهت برداشتن غبار معاصرت و نزدیکی را بزداییم. باشد که بیش از پیش قدر سرمایه‌های‌مان را بدانیم! «و أمّا بنعمه ربّک فحدّث»(ضحی/۱۱)

***

ـ استاد لطفا خودتان را معرفی نمایید.

بنده امیر وحدتخواه هستم، متولد سال ۱۳۴۳٫ الان حدود ۵۲ ـ ۵۳ سال از عمرم گذشته است. شغلم دبیر آموزش و پروش بوده است.  معارف اسلامی و قرآن و عربی تدریس کردم. آخرین مدرک تحصیلی‌ام کارشناسی ارشد «فلسفه علم» از دانشگاه دولتی اصفهان است.

ـ الان بازنشسته شده اید؟

بله. سال ۹۳ خودم را بازنشسته کردم. می‌توانستم ادامه دهم، ولی برای اینکه به فعالیت‌های علمی‌ام برسم، خودم را بازنشسته کردم.

ـ در دوران نوجوانی و جوانی عضو کدام مسجد و جلسات بودید؟

در مسجد صاحب الزمان جنوبی فعالیت داشتم. مسؤولین جلسات ما دکتر سنگری و حجت‌الاسلام علی راجی و شهید کریم راجی بودند، قبل از انقلاب.

ـ شما در چه سطحی در جلسات قرآن فعالیت داشتید؟

در دوران نوجوانی و اوایل جوانی عضو عادی جلسات بودیم، اما بعدها تقریباً عضو هیئت علمی جلسه بودیم.

ـ استاد در دوران دفاع مقدس در جبهه حضور داشتید؟

اوایل جنگ، مرتب عضو بسیج بودیم. تقریباً ۱۷ساله بودم که وارد فعالیت‌های جبهه شدیم که تا اواخر جنگ هم ادامه داشت. حین تحصیل هم به جبهه و عملیات می‌رفتم؛ هم درس می خواندم، هم جبهه می‌رفتم. مجموعا چندسالی جبهه دارم.

ـ از دوستان خود در جبهه بگویید؟

دوستان فراوانی دارم. بعضی‌های‌شان شرف حضور دارند، بعضی هم شهید شدند. از جمله دوستان ما که خیلی با هم گرم بودیم، «شهید محمدرضا هدایتی‌پور» بود که در عملیات بدر شهید شد. نزدیکی دیپلم‌اش بود که شهید شد. من کمی از او کوچک‌تر بودم. مفقودالاثر بود تا اینکه بعد از چند سال بچه‌های تفحص پیدایش کردند. الان عکس‌اش را در محل مطالعه‌ام نصب کرده‌ام. یکی دیگر از دوستان جبهه‌ام، دکتر سنگری بود که از قدیم همسایه و دوست ما بودند.

ـ لطفا خاطره ای از جنگ بگویید؟

همان اوایل جنگ که به صورت پارتیزانی وارد محورها می شدیم، ما با گروه عشایر در جبهه شرکت می‌کردیم؛ بسیج عشایر. آنقدر کوچک بودم که مسئولمان مرا گذاشت پای وسایل و لباس‌ها؛ مثل حضرت داود. خودش به همراه سایر بچه‌ها می‌خواستند بروند دنبال عملیات پارتیزانی. هر چه اصرار کردم فایده‌ای نداشت. می‌گفت تو خیلی کوچکی. باید همین‌جا بمانی. آخر سر هم مجبور شدم به تنهایی از وسایل مراقبت کنم. آنها هم رفتند به دشمن تک زدند و برگشتند. آن اوایل ما نخودی بودیم!

آخرین باری که در جبهه شرکت کردم، عملیات فاو بود. فرمانده‌ام «شهید دُرولی» بود، با بچه های رزمنده‌ای نظیر شهید آیرمی، شهید جاموسی، شهید مرتضی سعیدی‌نیا. با اینها در یک گروهان بودیم. آقای آیرمی و آقای دُرولی از دستۀ ما پاسدار بودند. عملیات فاو آخرین عملیاتی بود که من بودم. آن موقع من دبیر شده بودم، یعنی شاغل شده بودم.

ـ استاد! الان در چه زمینه ای فعالیت دارید؟

فعالیت هایم از اول تا آخر حول قرآن و تفسیر قرآن بوده. غیر از این وارد فعالیت دیگری نشده‌ام. اگر خدا توفیق دهد، تا زنده هستم به این کار ادامه خواهم داد.

 

ـ از اساتیدتان نام ببرید؟

یکی مرحوم علی مازارچی بود، اهل یزد. یکی هم حضرت استاد جوادی آملی. بیشتر تحت تاثیر استاد علی مازارچی بودم. ایشان شاگرد شهید دستغیب بود. از فعالان و مبارزان زمان طاغوت بود که به ما تفسیر قرآن درس می داد، در شهرستان یزد. من چند سالی آنجا زندگی کرده‌ام.

ـ شخصیت‌ها و کتاب‌هایی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم خیلی تحت تأثیر آنها قرار گرفته‌اید؟

بیشتر تحت تاثیر قرآن و روایات نورانی اهل بیت بوده‌ام. بیشتر تحت تاثیر دو ثقل اسلام بوده‌ام؛ ثقل اکبر و ثقل اصغر.

ـ از چه زمانی وارد فعالیت‌ها و مباحث قرآنی و تفسیر شدید؟

از همان اول جوانی، حدود بیست سالگی.

ـ از دزفول شروع کردید یا از یزد که در آنجا دانشجو بودید؟

شروعش از جلسات قرآن بود، بعد در دوره دانشجویی و خدمت استاد مرحوم علی مازارچی. ایشان خیلی به شروع این کار کمک کردند، و البته همۀ اینها توفیق خدای متعال است.

 

ـ از اساتیدی که فرمودید آیا به صورت خصوصی استفاده کرده‌اید یا به صورت عمومی؟

از استاد جوادی آملی بیشتر به صورت غیر مستقیم از طریق نوارهای‌شان استفاده کرده‌ام. ولی از استاد مازارچی به صورت نیمه خصوصی استفاده کردم. ایشان انسان اهل دلی بود. شاگرد خصوصی آیت‌الله دستغیبب بود و اهل تفسیر قرآن. رشحاتی از آیت‌الله دستغیب هم از این طریق به ما رسید.

ـ بیشتر در چه زمینه‌هایی مطالعه می کنید؟

مطالعاتم فقط در زمینۀ قرآن است و آنچه که مربوط به تفسیر است. بالاخره قرآن منبع همه مسائل است. مطالعه در حیطۀ آنچه که مربوط به آیات است به فهم آیات قرآن کمک می‌کند. برای فهم آیات، نیاز است که همه علومی که به آن مجموعه مربوط می‌شود را مطالعه کنم. اما عمدۀ مطالعه‌ام مستقیماً روی قرآن کریم و تفسیر است، و البته اینها جدا از روایات هم نیست. مطالعۀ قرآن و حدیث، همزمان با هم.

ـ روزانه چند ساعت مطالعه می‌کنید؟

معمولا از خانه بیرون نمی‌روم. غالب اوقات در خانه هستم. اگر اهل خانه کاری نداشته باشند معمولا مشغول درس و بحث‌های قرآنی خودم هستم.

ـ در زمینه علوم قرآنی چه دغدغه هایی دارید؟

در زمینه «علوم قرآنی» خیلی وقت نمی گذارم، ولی در تفسیر و فهم قرآن وقت می‌گذارم. دو چیزی که محور کارم است یک تعلیم قرآن است و یکی تدریس؛ تدریس برای طبقات پایین‌تر، و تعلیم برای گروه‌های ویژه. کلاً به این دو شکل کار می‌کنم؛ گاهی تدریس قرآنی، گاهی تعلیم قرآنی. از جملۀ فعالیت‌هایم آن جلسات چندین سالۀ روزهای جمعه است.

ـ جناب استاد! چند سال است که این جلسات را دارید؟

این جلسه، جلسۀ تفسیری است که حدود ۲۰ سال است مستمراً ادامه دارد و الان هم ادامه دارد.

ـ موضوع این جلسات فقط بیان تفسیر قرآن است؟

بله. اساساً غیر از قرآن ما نباید فعالیت دیگری داشته باشیم. فقط حول قرآن. خداوند به پیغمبر فرموده است که «با قرآن من تذکر بده!» محور قرآن است.

ـ آیا شرکت در این جلسات برای عموم آزاد است؟ مکان برگزاری این جلسات کجاست؟

جمعه‌ها در مساجد یا سر مزار بزرگانِ اهل قرآن برگزار می‌شود؛ اخیرا بر سر مزار علامه کمالی دزفولی(ره). بحث‌ها برای عموم ضبط می شود و در کانال تلگرام به آدرس http://t.me/amirvahdatkhah و در برنامه سروش به آدرس http://sapp.ir/amirvahdatkhah پخش می‌شود. عموم برای استفاده می‌توانند به آدرس های فوق مراجعه کنند. البته سطح جلسه سطح قوی‌ای است لذا شاید شنیدن آن حرف‌ها برای عموم قدری سخت باشد. اگر جلسه را مستقیماً برای عموم برگزار کنم لازم است سطح بحث را قدری پایین بیاورم.

ـ پس تقریبا جلسه خصوصی است؟

تقریبا جلسه‌ای نیمه خصوصی است. اطلاع‌رسانی عمومی نمی‌شود، ولی شرکت در جلسه برای افراد آزاد است و مانع کسی نمی شویم. از طریق کانال تلگرام هم که بحث‌ها منتشر می‌شود.

ـ آیا کتابی تألیف کرده‌اید؟

در حال جمع‌وجورکردن هستم. البته خودم دست‌تنها هستم. برای این کار به کمک چند نفر نیاز است. باید افراد واردی هم باشند که بتوانند این بحث‌ها را تنظیم کنند. بحث‌ها آماده شده‌اند، مانده تنظیم نهایی آنها. خدا اگر توفیق دهد، چندین جلد می شوند.

ـ آیا مکانی برای مرکز قرآنی دارید؟ یا احیاناً آیا قصد راه‌اندازی مرکز قرآنی ندارید؟

دوستان پیگیرند که مکانی تهیه کنند. اگر خدا توفیق دهد و در دفتری مستقر شویم، فعالیت‌ها مقداری کانالیزه‌تر خواهد شد و امکان استفاده‌رساندن به دیگران مهیاتر خواهد شد. هنوز جایی پیدا نکرده‌ایم. شاید اسم مکان را «مرکز پژوهش‌های قرآنی» بگذاریم. ان‌شاءالله اگر خداوند مکانش را جور کرد، اسمش را تعیین می‌کنیم.

ـ الان به نظر شما فضای قرآنی در جامعه چطور است؟

الان فضای عمومیِ کشور از فضای قرآنی بسیار دور است. امیدواریم خدا کمک کند فضا قرآنی شود. الان جو جامعه، جو قرآنی نیست. آنچه که مد نظر قرآن است را در جامعه نمی‌بینیم. متأسفانه طلاق بالاست. اختلاف و دعوا زیاد است. اعصاب‌خُردی‌ها زیاد است. به صورت کلی آنچه در جامعه مشاهده می‌کنیم خیلی دور است از آن فضایی که قرآن ترسیم می‌کند. امیدواریم خدا ما را به فرهنگ قرآن نزدیک کند.

ـ فضای قرآنی جلسات و مساجد دزفول را چگونه می‌بینید؟

اطلاع زیادی ندارم. اما در آن حدی که اطلاع دارم جو جلسات زیاد پسندم نیست. کسی نیست که بتواند قرآن را توضیح دهد. افرادی که تربیت شده باشند برای تدریس قرآن، خیلی کم داریم. مخصوصاً مدرس قرآن خیلی کم داریم.

الان خیلی از خانم‌ها تماس می‌گیرند با بنده برای برگزاری کلاس، اما متأسفانه جایی ندارم که کلاس برای‌شان بگذارم. خیلی از همسرهای شاگردهای خودم یا حتی غریبه‌ها تماس می‌گیرند که اجازه دهید ما در کلاس‌ها شرکت کنیم، اما مقدور نیست. تا زمانی که مکان مناسب جهت شرکت خانم‌ها نباشد، نمی‌توانیم.

غالب جاهایی که کلاس قرآن هست کلاس قرائت، تجوید و نهایتاً حفظ قرآن است. همه این کارها خوب است، منتهی اینها حاشیه‌اند. به حاشیه چسبیده‌ایم و اصل را رها کرده‌ایم! باید مخاطبین را به فهم قرآن رساند.

اما چیزی که می‌بینیم این است که خیلی از افراد حتی تحصیل‌کرده قرائت‌شان هم ضعیف است، چه رسد به اینکه سراغ معنای قرآن بروند که خدای متعال چه می‌فرماید! در این زمینه خیلی ضعف داریم!

ـ آیا مدرس قرآن در کشور کم داریم؟

کسی که بتواند تدریس قرآن بکند کم داریم. مدرس قرآن مثل آقای قرائتی ـ خدا حفظش کند ـ که از اول تا آخر قرآن را کار کرده باشد. شاید در کل کشور کسی که اینطوری از اول قرآن تا آخر قرآن را کار کرده باشد در این سطح که من انتظار دارم یک بار کل قرآن را سیر کرده باشد برگردد کل روایات را هم ببیند، بعد دوباره بار سوم برگردد کل قرآن یک همچین کسی که می گویم این کار را کرده باشدبیست نفر هم نباشد. کسی که قرآن را از اول تا آخر بتواند شرح و تفسیر کند! ممکن است پیدا شود کسانی که مقداری از قرآن را کار کرده باشند، اما در این سطح که کل قرآن را دیده باشد، به علاوه روایات را هم دیده باشد، نه. حافظ و قاری و داور زیاد داریم، اما چنین کسی که مد نظر من است، شاید در بین این هشتادملیون، بیست نفر هم نباشد.

ـ این فضایی که درست شده ناشی از چیست؟

الان فضای قرآنی کشور به سمت قرائت و حفظ و مسابقات رفته است. قرآن برای مسابقه نیامده است. خیلی موافق این چیزها نیستم. مشکل از آنجاست که حواس‌مان نبوده که بین متن و حاشیه توازن برقرار کنیم. قبلا می‌شنیدیم که مثلاً برویم حوزه درس بخوانیم تا استاد بشویم، آن وقت بیاییم پای قرآن. این حرف غلطی است! اول بایستی پای قرآن بنشینید! اگر اول برویم حوزه، تازه بعد از سال‌ها بخواهی پای قرآن بنشینی، زمان پیری که دیگر حوصلۀ مطالعه نداری! فایده ندارد! حیف است! از اول باید بنشینی پای فهم قرآن؛ از همان اوایلی که شعورمان می‌رسد، به موازات شغل و زندگی‌مان بایستی فضایی را در نظر بگیریم برای ارتباط با قرآن، نه بعد از اینها!

ـ در پایان اگر نکته ای هست بفرمایید؟

فعالیت من از اول تا آخر قرآنی است. دوست دارم که مردم مقداری بیشتر بها بدهند به تدبر و فهم قرآن، کلاس قرآن، تعلیم قرآن، تدریس قرآن.

با تشکر از شما استاد عزیز که دعوت ما را اجابت نمودید!

لینک کوتاه: http://bidardez.ir/?p=1974

true
true
false
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد