×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
false
false

به ما تذکر می دادند که «مواظب باشید مثل احمد متوسلیان شما را نربایند!» / نمایندۀ بنی صدر، کارت شناسایی اش را نشان داد و گفت: «از طرف رییس جمهور آمده ام. می خواهم تو را پیش بنی صدر ببرم. / یادم می آید در بیروت رفته بودیم فیلم بگیریم. برای خرید رفتم به یک فروشگاه بزرگ. مسئول فروشگاه یک نفر مسیحی بود. وقتی فهمید ایرانی هستیم گفت پول از شما نمیگیرم. می خواست دست هایمان را ببوسد. گفت ما خیلی سر شما حساب باز می کنیمکه اسرائیل را نابود کنید

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:
واژۀ «مقاومت» همیشه با دزفول عجین است؛ چه در زمان مبارزه برای سرنگونی حکومت استبدادی، و چه در دوران دفاع مقدس، زمانی که مردم از سویی شهرشان را به قیمت پذیرایی از موشک های عظیم الجثه ترک نکردند، و از سوی دیگر فرزندان و عزیزان¬شان را به جبهه¬های حق علیه باطل روانه کردند. اما در این میان نام مردم دزفول در جبهۀ مقاومت سومی نیز می درخشد؛ زمانی که ردّ حضور آنها در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق دیده می شود؛ از شهید اثنی عشری گرفته تا مدافعین حرم. مردم دزفول مقاوم بوده اند و دست از مقاومت برنداشته اند.
این گفتگوی پایگاه خبری تحلیلی بیداردز؛ با یکی از مردان مقاومت این خطه است. مردی که در هر سه جبهه مقاومت خوش درخشیده است. مردی که در خارج از مرزهای ایران اسلامی و در نزدیکی دشمن سفاک صهیونیستی نیز به پیروزی مقاومت می اندیشده است. مقاومت او نه از جنس خشونت نظامی، بلکه به لطافت هنر است. او سفیر هنرمندان این خطه است که توانست با هنر دستانش، به پیش¬برد اهداف مقاومت کمک کند و روحیۀ رزمندگان مقاومت را دو چندان کند.
***
لطفا خودتان را معرفی نمایید؟
اینجانب سیدحبیب الله آذرنگ، متولد سال ۱۳۳۸ در شهرستان دزفول هستم و شغلم «نقاش» است.

از کجا کارتان را شروع کردید و چقدر سابقه دارید؟
از کودکی علاقه زیادی به کارهای هنری و نقاشی داشتم. از ۱۲ سالگی کارم را شروع کردم و تا الان هم ادامه دارد. خانواده ما از قدیم همه اهل هنر بودند، البته بیشترشان اهل خطاطی بودند. برادر بزرگترم هم نقاشی کار می¬کرد، هم خطاطی.

چه آثاری خلق نمودید؟
خیلی کارها انجام دادم؛ بیشتر به نقاشی تصویر شخصیت¬ها علاقه داشتم؛ عکس امام خمینی(ره)، شهید بهشتی و شهید چمران را می کشیدم. از محلات صحرابدر گرفته تا سیاهپوشان و حتی حومۀ دزفول، بر درب منزل شهدا، تصویر شهدا را بر دیوار درب منزل شان می کشیدم؛ مدتها بود که روزانه از شش تا بیست کار هنری انجام می¬دادم.

خانواده شهدا خودشان درخواست می¬دادند؟
منزل ما در محله «شاه رکن الدین» بود. پایگاهی شده بود که مردم ـ چه خانواده شهدا و چه غیر خانواده شهدا و حتی مسئولین ـ مراجعه می¬کردند. یادم می¬آید روزی نماینده بنی صدر، آمد درب منزل¬مان. آخر مدتی قبل، دور میدان امام¬خمینی(ره)، سه عکس بزرگِ خوش¬تیپ از بنی صدر کشیده بودم. یک عکس دیگر هم از ایشان در مسجدسلیمان کشیده بودم. تصورم این بود که از نظر سیاسی کار خوبی است، اگر احیاناً درگیری بشود، باعث می شود که سر و صدا بخوابد. نمایندۀ بنی صدر، کارت شناسایی اش را نشان داد و گفت: «از طرف رییس جمهور آمده ام. می خواهم تو را پیش بنی صدر ببرم. هر چقدر پول و یا هر چیز دیگری بخواهی، به شما می¬دهیم. بنی صدر می خواهد از نزدیک شما را ببیند و تشکر کند.» با برادرم مشورت کردم. نظرش این بود که به صلاح نیست. من هم نرفتم. آن ایام، همه مردم جذب کارهای «تبلیغاتی ـ هنری» شده بودند. کارهای هنری که انجام می¬دادم به صورت خودجوش بود و از سر ذوق و علاقه¬ام برای پیروزی انقلاب بود. مخارجش را هم خودم تأمین می¬کردم.

آیا شما در دفاع مقدس هم حضور داشتید؟
در دوران دفاع مقدس، هم در مناطق عملیاتی و جنگی جبهه حضور داشتم، هم اینکه مدتی به لبنان اعزام شدم. بحمدالله از اول انقلاب تا الان فعال هستم و یکجا بند نیستم. حس می¬کنم همان روحیۀ بچه¬های دوازده، سیزده¬ساله را دارم که خستگی نمی¬شناسند. الحمدالله روحیه خوبی برای این کارها دارم.

 

 

آقای آذرنگ! قضیۀ اعزام به لبنانتان چه بوده؟ چه شد که به لبنان اعزام شدید؟ آن موقع چندساله بودید؟ چه مدت آنجا ماندید؟
اعزامم به لبنان در سال ۶۴ بود. آن موقع بیست و پنج ساله بودم و مجرد. شش ماهی آنجا بودم. تقدیر خدا بود که همین کارهای تبلیغاتی سبب اعزامم به لبنان شود. شهید «رحیم بختیاری» ـ خدارحمتش کند ـ نیروی فعالی بود. مثل یک فرشته آمد و درباره اعزامم حرف زد. چند بار آمد و اصرار کرد. گفت تا شما را نفرستم لبنان، از درب منزلتان نمی روم. بالاخره قسمت شد و رفتنی شدم. از طرف سپاه اعزام شدم. دو نفر بودیم؛ بنده و آقای «کریم ذرتی». اول به سوریه اعزام شدیم. به پادگان «زبدانی» رفتیم. همان جایی که چند سال قبل، داعش آن را اشغال کرد. حدود یک هفته ای آنجا استراحت کردیم. به ما تذکر می دادند که «مواظب باشید مثل احمد متوسلیان شما را نربایند!» از آنجا به «بعلبک» رفتیم. آنجا ما را به منطقه توجیه کردند. یک ماهی مشغول انجام کارهای هنری در آنجا شدیم. در بعلبک، در پادگانی بودیم که جنگنده¬های F16 اسرائیلی هر روز صبحها بالای سرمان پرواز می¬کردند، از شش¬تا تا دوازده¬تا.
مدتی بعد رفتیم «العین». آنجا در منزلی مستقر شدیم که روبروی یک مسجد بود. فاصلۀ «العین» تا «بعلبک» حدود سی کیلومتری می¬شد. هواپیماهای اسرائیلی هر جا می¬رفتیم دنبال ما بود.
مدتی بعد به جنوب لبنان به «صیدا» و «صور» رفتیم. سه روزی هم در سفارت ایران در «بیروت» بودیم. یادم می آید که در شهر «نبطیه» در مرز فلسطین، و در در مسجد قبرستان نمایشگاه زدیم

آقای آذرنگ چند نفر ایرانی در این سفر همراه هم بودید؟
گروهی که با هم کارهای هنری انجام می¬دادیم، ده نفر بودند. از جاهای مختلفی آمده بودند؛ از تبریز، مشهد، تهران، دزفول و جاهای دیگر. از بچه¬های دزفولی، «کریم ذرتی» هم آمده بود. در تأسیسات موتوری فعالیت می¬کرد. آنجا رفقایی بودند که دکور درست می کردند، یکی دیگر فیلم میگرفت. فیلمبردار گروهمان «عباس ابوطالب امام» بود. خدا رحمتش کند! اهل تهران بود و از «رسانه سروش» بود. کار گروه ما برپایی نمایشگاه با موضوع «مقاومت» بود. آن سال ها تنها گروهی بودیم که چنین کارهایی ارائه می کردیم. تا آن روز، ندیدم کسی انجام داده باشد. مردم آنجا می آمدند و گریه می کردند و می گفتند نباید بروید.
یادم می آید در بیروت رفته بودیم فیلم بگیریم. برای خرید رفتم به یک فروشگاه بزرگ. مسئول فروشگاه یک نفر مسیحی بود. وقتی فهمید ایرانی هستیم گفت پول از شما نمی¬گیرم. می¬خواست دست¬هایمان را ببوسد. گفت ما خیلی سر شما حساب باز می¬کنیم. می¬بینم که اسرائیل را نابود می¬کنید و قدس را آزاد می¬کنید. می¬دیدیم که مردم آنجا خیلی به ما احترام می¬گذارند و دوستمان دارند.

آیا نقاشی هایتان روی دیوار بود؟
آنجا چون نزدیک مدیترانه بود و هوا بارانی بود، کم روی دیوار نقاشی می¬کردیم. یکبار که در «صور» بر روی دیوار نقاشی کردم، باران شدیدی آمد و نقاشی را پاک کرد. بیش تر کارهایم روی «بوم» بود. نقاشی هارا در نمایشگاه ارائه می¬دادیم. آنجا هم نقاشی شخصیت¬ها را زیاد انجام دادم. آثارم آنجا مانده است.

 

این گفتگو ادامه دارد…

لینک کوتاه: http://bidardez.ir/?p=3310

true
true
false
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد