×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
false
false

هیچ وقت به مال دنیا، دل خوش نمی کرد. دیدگاهش خیلی خوب بود توی این زمینه./ چنین آدمی نبود که بگه خوبه، اونها رو رد کن و من رو جایگزین کن./ روز بعد که اومد خونه، خوشحال بود و میگفت دیگه تمام شد؛ میخوام برم.

 

 

به گزارش گروه حلقه وصل_خبرگزاری بیدار دز در ماه رمضان امسال برای دومین بار همراه شدیم با مادر شهید در افطاری با فرزندش در جوار مزار شهید

مجموعه خاطرات کوتاه و شنیدنی از شهید علیرضا حاجیوند قیاسی به روایت مادر؛

در دومین دعوت از مادر بزرگوار شهید حاجیوند قیاسی بر سر مزار فرزند شهیدشان / رمضان ۹۶ :

روزه گرفتن (واجب و مستحب)

شاید باورتون نشه، علی از ۹ سالگی تقریبا روزه میگرفت. وقتی ما روزه میگرفتیم اون هم با ما روزه میگرفت. البته بدون کلک و تقلب؛ روزه کامل میگرفت.

یکبار به شوخی گفتمش، علی خوشبحالت که میتونی روزه بگیری.چند روز هم برا من بگیر، میگفت نه، شما خودت برا خودت روزه بگیر بهتره، شاید یه روز من نبودم.

…………………………………………………..

غیبت

از غیبت خیلی بدش میومد. اگر کسی جلوش غیبت میکرد فوری تذکر میداد و میگفت اگر حرفت درسته برو جلوی خود اون شخص بگو.

اولین فرصت که اون دو نفر روبروی هم قرار میگرفتن و علی هم بود، میگفت فلانی اون روز این شخص پشت سرت غیبت کرده. یا به اون شخصی که غیبت کرده میگفت حالا اگه میخوای جلوش حرفتو بزن. بهش میگفتم نگو اینجور، دعواشون میشه،

…………………………………………………..

شغل / آینده شغلی

میگفت دوست دارم اوضاع مالیم که خوب شد، زمین کشاورزی بخرم، تجهیزات کشاورزی رو کامل بخرم و همه رو ببرم با خودم سرکار.چنین آدمی نبود که فقط به فکر خودش باشه. همیشه دوست داشت کاری کنه که بقیه رو هم با خودش مشغول به کار کنه.

اهل این نبود که بگه فلان مورد برای من و فلان مورد برای بقیه؛ همه چیز رو برای همه میخواست، هیچ وقت به مال دنیا، دل خوش نمی کرد. دیدگاهش توی این زمینه خیلی خوب بود

معمولا برای برنامه های شغلیش با من صحبت میکرد. و من هم خیلی راهنماییش میکردم.همیشه بهش میگفتم سعی کن با فردی که از خودت بالاتر باشه مشورت کنی(از جهت آگاهی/تجربه کاری). چون اگر با کسی که از خودت پایین باشه مشورت کنی خودت هم به مرور زمان،نادون میشی.
همیشه توی محیط کارش، بدون حیله کار میکرد.اینطور نبوده که از ساعت کاریش فرار کنه و براش مهم نباشه.
حلال و حرام رو خیلی رعایت میکرد. یه مدت به صورت شراکتی با دوستش مشغول به کار بودن، علی بیشتر کار میکرد.

بعد از سربازیش، یه مدت برق کاری انجام میداد، یکی از دوستانش بهش گفته بود که علی! من سه نفر برق کار دارم اما در مقابل تو مساوی هستن از جهت کاری.(منظورش این بوده که علی بره پیشش بجای اونها کار کنه) راضی نشد این کار رو انجام بده.
چنین آدمی نبود که بگه خوبه، اونها رو رد کن و من رو جایگزین کن.(اصلا)

…………………………………………………..

دانشگاه

روزهای که کلاس داشت، اگر ساعت حضورش داخل دانشگاه با وعده های غذا، تداخل پیدا میکرد، غذا نمیگرفت و میومد خونه غذا میخورد،دلیلشو پرسیدیم، گفت وقتی دانشجوهای شهرستانی میان، اگر غذای رزرو نداشته باشن، مجبور میشن هزینه زیادی برای غذاشون پرداخت کنن و غذای از بیرون بیرون تهیه کنن. نمیشه، این غذا سهم اونهاست.
رابطه خیلی صمیمی با اساتید برقرار میکرد. طوری که وقتی دیر میرفت دانشگاه، سراغش رو میگرفتن.

……………………………………………………

انتخابات

ایام انتخابات همیشه میگفتن اول خوب نگاه کنید، شناخت داشته باشید، با صحبتهایی که صرفا از دیگران میشنوید تصمیم نگیرید. خودتون به اون شناخت برسید و بعد رأی بدید،هیچوقت نمیگفت که چه کسی خوبه و چه کسی بد؛
تمام تلاششون به این بود که به شناخت کافی نسبت به نامزدهای انتخاباتی برسن و این اطلاعات رو در اختیار خانواده قرار میدادن و میگفتن تصمیم نهایی با شماست. و همیشه هم شناخت دقیق و اطلاعات دقیق به ما میدادن در این زمینه.

……………………………………………………

شوق پرواز

چند روزی بود که گوشیشو خاموش کرده بود، بهش گفتم علی چرا گوشیتو جواب نمیدی؟ چرا خاموشش کردی؟ گفت نمیخواد.
روز بعد که اومد خونه، خوشحال بود و میگفت دیگه تمام شد؛ میخوام برم.
انقدر ذوق رفتن داشت که حتی کسی که کل دنیا رو بهش داده بودن، انقدر شاد نبود.

………………………………………………….

احساس حضور شهید، بعد از شهادت

بعد از شهادتش همش احساس میکنم که تو خونه هستش.
زمانی که غذا درست میکنم، همیشه سهم علی باقی میمونه. اصلا حس نمیکنم که نیستش.

 

گزارش تصویری این دیدار:

لینک کوتاه: http://bidardez.ir/?p=707

true
true
false
true
  1. دانلود مقاله

    سلام.مطالب سایت عالیه.ممنون از سایت مفید شما.موفق باشید.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد