×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
false
false

گویی نیروهای رژیم صهیونیستی آن شهید را شناسایی کرده بودند و در عملیاتی که در تاریخ۱۰/۹/۵۹در جنوب لبنان که به فرماندهی او صورت گرفت با اصابت خمپاره به شهادت رسید و پیکرشان در جنوب لبنان به خاک سپرده شد

به گزارش خبرگزاری بیدار دز _گروه حلقه وصل شهید راه قدس محمد حسین اثنی عشری در سال ۱۳۳۷ در خانواده ای مذهبی در دزفول چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی خود را در همان شهر به پایان رساند.
در زمانی که نیاز مبرم به محبّت و سرپرستی داشت پدر خود را از دست داد و در سن ۷سالگی در حالی که درس می خواند کار هم می کرد تا این که توانست دوره ابتدایی را به پایان برساند ولی فشار اقتصادی به خانواده مانع از آن بود تا او بتواند به درس خود ادامه دهد. شهید اثنی عشری از همان دوران کودکی عشق و علاقه ی فراوانی به خدمت کردن به محرومان و فقرا داشت زیرا خود طعم تلخ آن را چشیده بود. گاهی هنگامی که مزد یک هفته کار خود را به مادرش می داد می گفت:«مادر مرا ببخش زیرا مقداری از آن را به کسی که محتاج بود داده ام» و از این بابت بسیار خوشحال بود و به عمل خداپسندانه ی خود افتخار می کرد.در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی از جمله جوانانی بود که در صف مقدم مبارزه با رژیم ستمشاهی قرار داشت.ایشان که برای امرارمعاش خانواده ی خود به اهواز رفته بود چندین بار هنگام شرکت در تظاهرات مردم آن شهرستان زخمی گردید.بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز مشغول به خدمت شد و خدمات شایسته ای از خود به انجام رساند و همین که احساس کرد انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده و باید به فکر دیگر ملت های مسلمان تحت ظلم و ستم بود برآن شد تا برای مبارزه با غاصبان قبله اول مسلمین یعنی رژیم جعلی صهیونیستی و محو این غده سرطانی همراه گروهی از سپاهیان اسلام به سرپرستی ((شهید محمد منتظری)) عازم جنوب لبنان شود. طبق اظهارات همرزمانش در آنجا رشادت های شهید زبانزد همه بودو چون از نظر فنی مهارت داشت در آنجا وسیله ای طراحی می نماید که بتواند توپ های سنگین را حمل کند و رزمندگان در درگیری با دشمن ضربه های زیادی وارد کنند.گویی نیروهای رژیم صهیونیستی آن شهید را شناسایی کرده بودند و در عملیاتی که در تاریخ۱۰/۹/۵۹در جنوب لبنان که به فرماندهی او صورت گرفت با اصابت خمپاره به شهادت رسید و پیکرشان در جنوب لبنان به خاک سپرده شد.

 

کار و درس
فرزند پنجم خانواده بود ، در یک خانواده متوسط به لحاظ اقتصادی ومبتدین از لحاظ مذهبی.ولی کلاس دوم دبستان بود که پدرش از دنیا رفت ، با این که درسش خوب بود ، مجبور شد درس را رها کند ومشغول به کار شود ، همه کار می کرد؛ از بنایی گرفته تا آجر پزی وکار سخت کوره ، بعد از چند سال هم در اهواز در یک مکانیکی مشغول به کار شد.(خواهر شهید)

کمک
با این که سن و سال زیادی نداشت ولی خیلی زرنگ وباهوش بود وقتی می دید کسی از فامیل ، همسایگان یا دوستان کاری براش پیش می آمد که محمد حسین می توانست حلش کند ، دریغ نمی کرد اگر می شنید، ماشین کسی خراب شده، هرطور شده خودش را به اومی رساند وکارش را انجام می داد .زمانی که مریض،به شدت مریض شدم و از حال رفتم روی دستهایش من را تا بیمارستان رساند .(خواهر شهید)

کمیته مبارزه با قاچاق و موادّ مخدّر
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وتشکیل سپاه پاسداران به سپاه اهواز پیوست وعضو کمیته مبارزه با قاچاق و مواد مخدر شد، روزها می رفت سرکار و شب ها با برادران پاسدار به گشت زنی ونگهبانی می پرداخت وعاملین مواد مخدر را دستگیر می کردند ، می گفت : بعضی وقت ها مجبوریم شب را روی درخت باشیم تا از طرف اراذل و اوباش غافل گیر نشویم ، تا صبح کارشون همین بود دوباره روز می رفت مکانیکی. یک ریال هم از سپاه حقوق نگرفت؛ هرچه هم اصرارش کردند، فایده ای نداشت.(خواهر شهید)

فلسطین
صحبت رفتنش به فلسطین پیش آمد مادرم، مخالفت کرد؛ به او گفت: می خواهم برایت بروم خواستگاری. گفت: مادر! فعلا حرف خواستگاری را نزن. یک دوره ۶ ماه آموزش چریکی می ببینم زود بر می گردم. مادرم گفت : بلایی سرت بیاد من از غصه تو دق می کنم. جواب داد : مادر چه تو، چه یک مادر فلسطینی ، فرقی برای من ندارد . من مادر دارم ، جوانهای فلسطینی هم مادر دارند ، بالاخره همگی راضی شدیم.(خواهر شهید)

از اهواز با گروهی از پاسداران با همدیگر رفتند ، به سرپرستی شهید محمد منتظری ، یکی دو بار برایمان نامه فرستاد . پنج ماه از رفتنش گذشته بود که خبر شهادتش را از تلویزیون شنیدم ، وقتی خبر شهادتش به مادرم داده شد ، مادرم گفت الحمدالله که شهید شد.گفتیم: چرا؟ جواب داد: از اول می دانستم که این پسر برای ما ماندنی نیست و همیشه دلهره و اضطراب داشتم. حالا دیگه خیالم راحت شد. الحمد الله شهید شد.(خواهر شهید)

شهادت
خبر شهادتش را از تلویزیون شنیدیم توی باغ اطراف شهر بودیم ، چون شهر را مرتب موشک و خمپاره می زد، برای برگزاری مراسم اومدیم شهر ، برای مجلس ترحیم ، مسجد جامع مملو از جمعیت شد ، از سفارت که اومدند گفتند :به همراه عده ای از رزمندگان فلسطینی و لبنانی توی قایق بودند در سواحل لبنان که خمپاره دژخیمان غاصب قدس قایق رو هدف می گیرد. بعد از شهادتش هم دکتر چمران در سخنرانی خود در دانشگاه تهران از رشادت شهید محمد حسین اثتی عشری یاد کرد.(خواهر شهید)

زرنگی و توانمندی
اول آشنایی مون از باشگاه ورزشی بود ، محمد حسین پرورش اندام کار می کرد ، خیلی سر حال و زرنگ بود ، اسب سواری هم بلد بود ، خیلی سریع همه چیز را یاد می گرفت ، از کار فنی ومیکانیکی تا آشنایی با اسلحه وباز و بسته کردن وتنظیف سلاح، تظاهرات که شروع شد، همیشه با هم می رفتیم ، ولی چون جوان و قبراق بودیم ، هیچ وقت دستگیر نشدیم.(محمد نصیرپور؛دوست شهید)

و در انتها باید از نهادهای مسئول در حوزه های فرهنگی و دفاع مقدس (سپاه، بنیاد شهید، مرکز فرهنگی و…) پرسید که در قبال معرفی و گرد آوری آثار و خاطرات این شهید عزیز چه اقدام قابل توجهی انجام داده اند؟!
یا شورای فرهنگ عمومی و شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی که وظیفه اطلاع رسانی و هماهنگی راهپیمایی ها را بعهده دارند چرا در روز قدس برخی سالها به یک ذکر صلوات خشک و خالی در تریبون نماز جمعه بسنده می کنند؟!

گردآورنده: سید حسین صفویان

لینک کوتاه: http://bidardez.ir/?p=767

true
true
false
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد